سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر که به آنچه می داند عمل کند، خداوند دانش آنچه را نمی داند به او ارزانی می دارد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
همه چی از همه جا از همه کس

ایناروووووووووووووووووووو داری؟؟؟؟؟


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مرتضی عرب حجی 91/3/18:: 9:20 صبح     |     () نظر

 

 

 

یادمان باشد سر سجاده های عاشقی؛جز برای دلِ محبوب ...دعایی نکنیم....یادمان باشد اگر خاطر مان تنها ماند...طلب عشق ز هر بی سرو پایی نکنیم....

  ......

میچرخیدم که دیدم یه جایی ،یه کسی،نوشته....

بزرگی را پرسیدند :
« زندگی چند بخش است ؟ »
گفت : « دو بخش ؛ کودکی و پیری »
گفتند : « پس «جوانی» چه ؟ »
گفت : « فدای حسین ... »
خداوندا آنچه که به ما دادی : عمر و جوونی و مال و زندگیمون خرج اهل بیت بفرما« آمین یارب العالمین».

*****

کاش می شد خالی از تشویش شد/ برگ سبز تحفه درویش شد/کاش تا دل می گرفت و می شکست/عشق می امد کنارش می نشست/کاش من هم یک قناری می شدم/ در تب آواز جاری می شدم بال در بال کبوتر می زدم/آن طرفتر ها کمی سر می زدم/با قناری ها غزل خوان می شدم/پشت هر اواز پنهان می شدم/آی مردم ! من غریبستانی ام/امتداد لحظه ی بارانی ام/شهر من آن سوتر از پروانه هاست/در حریم آبی افسانه هاست/شهر من بوی تغزل می ده/دهر که می آید به او گل می دهد/دشت های سبز و وسعتهای ناب/ نسترن، نرگس، شقایق ، آفتاب/باز این اطراف حالم را گرفت/ لحظه ی پرواز بالم را گرفت/می روم آن سو تو را پیدا کنم/در دل آینه جایی وا کنم .....و تمام..........

اگر باز گشتی بود ، باز خواهم گشت......

 



نوشته شده توسط مرتضی عرب حجی 91/3/18:: 9:6 صبح     |     () نظر

- گفت وقتی برگردم . انگشتر عقیقت رو پس می دم.

 ؛

 وقتی استخوانها شو آوردن ، انگشتر عقیق لای اونا بود .

....

....تمام.

....

کوچه هامان را به نامشان کردیم تا

هرگاه آدرس منزلمان را می دهیم ،بدانیم ....

 از گذرگا ه خون کدام شهیدان است که با آرامش به سمت خانه هایمان می رویم...

شهدا را یاد کنیم ....

حتی با ذکر یک صلوات......


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مرتضی عرب حجی 91/3/3:: 1:48 عصر     |     () نظر

مادرم‌! من‌ تورا می‌جویم در پس‌ شاخ?‌ هریاس سپید   …….پشت‌ زیبای حضور  باران .........ته‌ آن‌ کوچه‌ باریک‌ دلم‌،...... مادرم‌! پی‌ تو می‌گردم‌

 پی‌ احساس‌ لطیف‌ عشقت

   پی‌ نجوای‌ خدا     پشت‌ آن‌ سرو بلند …… پشت‌ آن‌ آبی‌ دریای‌ خدا ……

   من‌ تورا می‌جویم‌ .....مادرم‌!.........سوی‌ پرهان‌ خیال‌ …توی‌ تنهایی‌ خورشید غریب‌    ……..  همه‌ جا در پی‌ تو... و به‌ دور از تردید……..   پی‌ تو می‌گردم‌ ............و خوشا  لحظ? ‌ نابی‌ که به قلبم ‌‌تا ابد ،  بروجودم‌ ، جانم‌........... رد پای‌ مهرت‌ ........... قلیان و جریان‌ می یابد.

آه... چشمان‌ من‌ اکنون‌ گویی‌ قفل‌ دروازه‌ این‌قلبم‌ را به‌ نگاه‌ گرمت‌.......... ناگهان‌ باز نمود دل ناقابل من هدیه  به  تو. مادرم!... روی آن حک کردم ... تا ابد زنده بمانی مادر. ......... ...همیشه در قلب منی ...مادر...مادر.... مادر.

)az kiye? nemidonam..faghat koli dast kary shode(


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مرتضی عرب حجی 91/2/24:: 1:31 عصر     |     () نظر

 

ترسو

 داستانک

بابام میگه

اینقدر نخواب....اونقدر بخوابی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

....

قرآن بخوان قبل از اینکه برایت قرآن بخوانند،‌نماز بخوان قبل از اینکه برایت نماز بخوانن ،از تجربه دیگران استفاده کن قبل از آنکه تجربه دیگران شوی

........

دوستم میگه

عشق مثل گنجشک می مونه : اگه محکم بگیریش میمیره ، اگه شل بگیریش می پره . پس سعی کن طوری بگیریش که آروم تو دستات خوابش ببره


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مرتضی عرب حجی 91/2/19:: 8:0 صبح     |     () نظر

آهای دستهای متصل به آسمان...دست های ما را هم بگیرید....

به دستهای خاکی ما نگاه نکنید که بدنبال جستجوی مین،برای باز کردن معبری به سمت بالانیستند....

درست است که چندی است، دستهای خاکی ما،بدنبال گنجند....

آن هم.... نه از نوع زمینی ...

بلکه از نوع زیر زمینی.....

 تا با هیچ زحمتی بتوانند صاحبانشان را به کلی "هال "برسانند...شاید هم "حال".

...آی دستهای متصل به آسمان ...به داد این دستها برسید... به یاد زمانی که در دست هم بودید....و قرار بود،این دستها هم بجای "حال"،به فردا برسند.

به فردایی که همه دست ها ...تهی اند...

تهی از هرچه گنج بی رنج....

آهای.....دستهای متصل به آسمان.

دست هایی متصل به آسمان


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مرتضی عرب حجی 91/2/18:: 7:40 صبح     |     () نظر

با برو بچز شرط گذاشتم... کفشای طرفو در بیارمو... باهاشون یه دور،.. دور میدون بدوم.

گفتم: قربونت ،میشه کفشاتونو بدین پام کنم .

گفت هر کفشی بدرد هر پایی نمی خوره؛اخوی...

با یه اشاره ؛ به زور... کفشاشو کشیدیم.......فقط می خندید.

یه دفعه...کفش و زانوشو...پاهاش......همه از شلوارش زد بیرون!!!!

اون ماند اونور بی پا؛ ما موندیم اینور با چهار پا!!!!!.

پاهاش مصنوعی بود...

اصلاًبهش نمی اومد جانباز باشه.

پا


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مرتضی عرب حجی 91/2/18:: 7:19 صبح     |     () نظر


چرا هیچ کس هی چی نمی گه.. آهایییی

  

یارو سوار پله برقی میشه

 

میگه برای سلامتی اقای راننده صلوات

 

 کناریش میگه خفه شو

 

حواسش پرت میشه چپ میکنه

....

  


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مرتضی عرب حجی 91/2/11:: 10:49 صبح     |     () نظر

به این تصویر نگاه کنید...

اهووووم

ای بابا....اینو نگفتم که ...

به این تصویر توجه بفرمایید...

سلام خوشگله

 معلوم هست اینجا ...توی این وب سایت ....چه خبره؟ ... 

میخواستم اینو بارگذاری کنم..

بدون شرح

 

پس مواظب خودتون باشین.....وقتی می خواین بشینین و پاشین !!!!!!!!!!!!!!!!

.....

 

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مرتضی عرب حجی 91/2/11:: 10:42 صبح     |     () نظر

به نام خدای فرشته ها

سلام به فرشته های ایران،

سلام برغنچه های نوشکفته ی باغ ایمان،

ما روز زیبای فرشته داشتیم،

روز خاطره های به یاد ماندنی،

روز پرواز به دنیای بزرگ بزرگ بزرگ،

روز جشن ،

روز جشن عبادت،

روز جشن تکلیف .

   یه روز شاد ویه عالمه فرشته

هم فرشته ی زمینی ، هم از اون آسمونی هاش.

راستشو بخواین ....منم،همراه بچه های مکلّف، یه جورایی ، تا یه جاهایی پریدم...

.... چه کیفی داره......

 ...پرواز با فرشته ها ...

.آخ که چه کیفی داره.....

همراه بودن با ....شکوفه های اقاقیا  .....

  


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مرتضی عرب حجی 91/2/11:: 10:12 صبح     |     () نظر