یادمان باشد سر سجاده های عاشقی؛جز برای دلِ محبوب ...دعایی نکنیم....یادمان باشد اگر خاطر مان تنها ماند...طلب عشق ز هر بی سرو پایی نکنیم....
......
میچرخیدم که دیدم یه جایی ،یه کسی،نوشته....
بزرگی را پرسیدند :
« زندگی چند بخش است ؟ »
گفت : « دو بخش ؛ کودکی و پیری »
گفتند : « پس «جوانی» چه ؟ »
گفت : « فدای حسین ... »
خداوندا آنچه که به ما دادی : عمر و جوونی و مال و زندگیمون خرج اهل بیت بفرما« آمین یارب العالمین».
*****
کاش می شد خالی از تشویش شد/ برگ سبز تحفه درویش شد/کاش تا دل می گرفت و می شکست/عشق می امد کنارش می نشست/کاش من هم یک قناری می شدم/ در تب آواز جاری می شدم بال در بال کبوتر می زدم/آن طرفتر ها کمی سر می زدم/با قناری ها غزل خوان می شدم/پشت هر اواز پنهان می شدم/آی مردم ! من غریبستانی ام/امتداد لحظه ی بارانی ام/شهر من آن سوتر از پروانه هاست/در حریم آبی افسانه هاست/شهر من بوی تغزل می ده/دهر که می آید به او گل می دهد/دشت های سبز و وسعتهای ناب/ نسترن، نرگس، شقایق ، آفتاب/باز این اطراف حالم را گرفت/ لحظه ی پرواز بالم را گرفت/می روم آن سو تو را پیدا کنم/در دل آینه جایی وا کنم .....و تمام..........
اگر باز گشتی بود ، باز خواهم گشت......
کلمات کلیدی: سجاده،عاشقی، بازگشت، طلب عشق