[ و از معنى لا حول و لا قوة إلاّ باللّه از او پرسیدند ، فرمود : ] با وجود خدا ما را بر چیزى اختیار نماند و چیزى نداریم جز آنچه او ما را مالک آن گرداند . پس چون ما را مالک چیزى کرد که خود بدان سزاوارتر است تکلیفى بر عهده‏مان گذاشته و چون آن را از ما گرفت تکلیف خود را از ما برداشته . [نهج البلاغه]
همه چی از همه جا از همه کس

 

 

 

یادمان باشد سر سجاده های عاشقی؛جز برای دلِ محبوب ...دعایی نکنیم....یادمان باشد اگر خاطر مان تنها ماند...طلب عشق ز هر بی سرو پایی نکنیم....

  ......

میچرخیدم که دیدم یه جایی ،یه کسی،نوشته....

بزرگی را پرسیدند :
« زندگی چند بخش است ؟ »
گفت : « دو بخش ؛ کودکی و پیری »
گفتند : « پس «جوانی» چه ؟ »
گفت : « فدای حسین ... »
خداوندا آنچه که به ما دادی : عمر و جوونی و مال و زندگیمون خرج اهل بیت بفرما« آمین یارب العالمین».

*****

کاش می شد خالی از تشویش شد/ برگ سبز تحفه درویش شد/کاش تا دل می گرفت و می شکست/عشق می امد کنارش می نشست/کاش من هم یک قناری می شدم/ در تب آواز جاری می شدم بال در بال کبوتر می زدم/آن طرفتر ها کمی سر می زدم/با قناری ها غزل خوان می شدم/پشت هر اواز پنهان می شدم/آی مردم ! من غریبستانی ام/امتداد لحظه ی بارانی ام/شهر من آن سوتر از پروانه هاست/در حریم آبی افسانه هاست/شهر من بوی تغزل می ده/دهر که می آید به او گل می دهد/دشت های سبز و وسعتهای ناب/ نسترن، نرگس، شقایق ، آفتاب/باز این اطراف حالم را گرفت/ لحظه ی پرواز بالم را گرفت/می روم آن سو تو را پیدا کنم/در دل آینه جایی وا کنم .....و تمام..........

اگر باز گشتی بود ، باز خواهم گشت......

 



نوشته شده توسط مرتضی عرب حجی 91/3/18:: 9:6 صبح     |     () نظر