و ... تنها صداست که می ماند ...صدای شلیکی در دور دست
صدای سوتی تند و کش دار
صدای انفجاری خفیف که به خمپاره نمی ماند....صدای خسته زمینی که از انفجار نمی لرزد
صدای دوست من
بغل دستی تو
فرمانده گردان...... گاز ... گاز ... گازشیمیایی ...و...صدای سوختن پوستی لطیف
صدای جز و جز کردن ریه ای تنگ....صدای ضربان تند قلبی نازنین....صدای گردش سریع مردمک چشمی زیبا صدای خس و خس سینه ای سوخته
صدای ترکیدن طاول های شیمیایی...صدای گریه های بی صدای فرزندی بر بالین پدر ....
صدای دعاهای از ته دل پدر و مادری برای پسر... وصدای ارجعی الی ربک راضیتا مرضیه ی فرشته ای ...
برای سفر...
وصدای تو که با خود میگویی تو ماندی تنها ..
تنها و با آرزوی روزی که بیاید آن غایب از نظر ...
وبشنوی صدای اذان آن دلبر... برای ...انتقام سیلی مادر ..
و برای... انتقام ضربه ی آخر به حنجر ...
و بشنوی صدای الله اکبر... ... الله اکبر... الله اکبر...
و اگر خوب گوش کنی ...می شنوی که این صدا از همین نزدیکی ها ست...
گوش کن...صدایی به گوش میرسد ....
و... تنها صداست که می ماند ...
کلمات کلیدی: