سلام
هیچ می دونی بهترین ورزش برای داشتن قلب سالم چیه؟
.
.
.
خیلی به خودت فشار نیار...بهترین ورزش برای سلامتی قلب اینه که
خم بشی
دستتو دراز کنی
که
دست افتاده ای رو بگیری.
همین.
کلمات کلیدی:
به مامانم گفتم
اگه یه روزی بمیرم تو چیکار میکنی؟
فوری با داد و فریاد گفت:
ای الهی جز جیگر بزنی...
الهی رو تخت مرده شور خونه بشورنت..
الهی قدت به زمین بخوره...
الهی هورناق بگیری...
الهی لال شی...
این چه حرفیه میزنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
..........................................................!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
البته عزرائیل رو جلو چشام دیدم......!
کلمات کلیدی:
قطعه گمشده ای از پر پرواز کم است
یازده بار شمردیم و یکی باز کم است
این همه آب که جاریست نه اقیانوس است
عرق شرم زمین است که سرباز کم است
....
کلمات کلیدی:
کلمات کلیدی:
مرد دست دختر رو به گرمی فشرد و...
تخت رو به اتاق عمل بردند...
درد پهلو رو ،به یاد ،حضرت زهرا س ؛ تحمل می کرد.
حالا ، بعد از20 سال مجبور شده بودند....
ترکش ، 6 مهر? نخاعش را عفونی کرده بود.
دختر می دانست امکان راه رفتن پدر، بعد از انجام عمل ، پنجاه ،پنجاه است.
کلمات کلیدی:
- ترکشها شکمشو پاره کرده بود
، دراز نمی کشید ....
اصرار داشت بشینه......
به در خیره شده بود ....
مانع از از نشستنش شدم .
درگوشم گفت :آقا اینجاست ...
چه جوری بخوابم ؟...
و بعدشم..................... پرید.
شهدا را یاد کنیم...حتی باذکر یک صلوات.
کلمات کلیدی:
ای آب ندیده ها و آبی شده ها بی جبهه جنگ انقلابی شده ها
مدیون شب حمله جانبازانید ای بر سر سفره آفتابی شده ها
اینو نمی د.نم کی گفته...
کلمات کلیدی:
گاهی ...
هر کار که می کنی نمی شود...
گاهی نمی شود که نمی شود...
گاهی هزار شهر گدای تویند..
و یک گاه ... پر کاهی هم برای تو نمی شود...
گاهی گمان نمی کنی وووووووووووو................چه می شود!!!!!
....
کلمات کلیدی:
زیبــا هرآنچــه مانـــده ز بابــا از آنِ تـو بـد ای برادر از من و زیبا از آنِ تـو
آن بدکتــاب مغلــق مشکــل از آن مــن آن یکورق ترسّـل خوانا از آن تو
آن طاس خالی از من و آن کوزهای که بود پارینــه پر ز شهد مصفــا از آنِ تـو
وجـــه تمســک سجــل تا شــده زمــن الزام خصــم منکر و دعوا از آن تـو
آن دو غــلام بچــه جاهــل از آن مــــن کاکــای پیــر پُختــه دانـا از آن تـو
آن دیـگ لب شکسته صابونپزی از آن مـن آن کمچه هریســه پاپـــا از آن تــو
مرســول قریه کهـــنه وقفــی از آن مـــن گلگشــت سرزمین مصلـی از آن تو
انگشتــری که رفتــه ســوادش از آن مــن سجعی که پرنگین شده انشا از آن تو
یابــوی ریسمان گســل میــخکن ز مـــن مهمیـــز کلّــه تیـــز مطـلا از آن تو
طنبــــوره شکستــه خالـــو از آن مــــن آن تــار ترتنـه ثرنـــا (؟) از آن تــو
آن میوهای که میرســد از بــاغ از آن مـن برگی که به سرش شده پیدا از آن تـو
دیگر میان ما و تو جنــگ و جدل نمانـــد اینها که گفتم از مـن و آنهـا از آن تـو
بوده اگــر برادر دیگــری به جـــای مــن اعلی ز خود شمردی و ادنی از آن تـو
«فهمی» عجــب که روی به انصــاف آوری گر فیالمثل بــود همه دنیــا از آن تو
این قوچِ شاخکج که زندشاخ از آن من غوغای جنگ قوچ و تماشا از آن تو!
این استــر چمــوشِ لگــدزن، از آن من آنگــربه مصاحــــب بابــا از آن تو
از صحــنِ خانه تا به لبِ بــام از آن من ازبامِ خانــه تا به ثریّــا از آن تــو!
کلمات کلیدی: